یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کُند بشه!
نه این که هیزمش زیاد باشه . تبر ما انسانها باورهامونه نه آرزوهامون...
**********
چندیست که بیمار وفایت شده ام .
در بستر غم چشم به راهت شده ام.
این را تو بدان اگر بمیرم روزی. مسئول تویی که من فدایت شده ام ...
**********
زندگی گریه ی مختصریست... مثل یک فنجان چای...
و کنارش عشق است... مثل یک حبه قند...
زندگی را با عشق نوش جان باید کرد...
**********
به شخصی گفتند: زود باش زود باش جشن عروسی شروع شده.
گفت: به من چه؟
به او گفتند: عروسی پسر خودت است.
طرف به یارو گفت: پس به تو چه؟!
**********
به یک اسکلت میگن یه دروغ شاخ دار بگو.
می گه: توپولویم توپولو! صورتم مثل هلو!
**********
پدر:« پسر جان! وقتی من به سن تو بودم، اصلاً دروغ نمی گفتم.»
پسر:« پدرجان! ممکن است بفرمایید که دروغگویی را از چه سنی شروع کردید؟»
**********
غضنفر اومد در تاکسی و ببنده راننده بهش گفت دستت لای در گیر نکنه . غضنفر گفت سرت لای در گیر نکنه !
**********
آسمان وقف نگاهت گل من، مانده ام چشم به راهت گل من،
هر کجا هستی و باشی گویم، که خدا پشت و پناهت گل من...
**********
بقیه در